نقد فیلم پلنگ سیاه – Black Panther

و حالا کمیک اسکواد افتخار دارد نقد جدیدترین فیلم ابرقهرمانیِ مارول استودیوز را تقدیم تان کند؛ فیلمی که جز موفق ترین فیلم های ابرقهرمانی/کمیک بوکی چندسال اخیر معرفی شده است! با نقد فیلم پلنگ سیاه همراه ما باشید.

هشدار: این نقد شامل اسپویلر هایی از فیلم پلنگ سیاه می باشد.

پلنگ سیاه

فیلم پلنگ سیاه ادامه داستان”تچالا” و کشور بی نظیرش واکاندا در دنیای سینمایی مارول است؛ جایی که تچالا، پسر ارشد پادشاه فقید “تچاکا” که در فیلم جنگ داخلی به علت بمب گذاری در سازمان ملل کشته شد، باید مسئولیت جدید خود به عنوان پادشاه واکاندا را قبول کند؛ مسئولیتی که مشکلات، دشمنان و وظایف جدیدی را به همراه خواهد داشت.

فیلم پلنگ سیاه بی شک متفاوت ترین فیلم ابرقهرمانی سینماست و به راحتی می توان ادعا کرد که جز برترین فیلم های ژانر ابرقهرمانی در تاریخ است که به شخصه فقط فیلم دارک نایت را کمی قوی تر از آن میبینم. فیلمی که می توان از تک تک صحنه های آن لذت برد و با تک تک شخصیت هایش همزاد پنداری کرد.

از لحاظ تم و سبک هنری بزرگ ترین برتری فیلم پلنگ سیاه بار احساسی بی نظیر و تقابل های بی مانندی است که در این فیلم رخ می دهد؛ در اینجا منظور از تقابل، تقابل فیزیکی نیست بلکه تقابل عقاید و عواطف است تقابل قلب و عقل و تقابل وظایف با علایق، چیزی که در هر لحظه از فیلم برای تک تک شخصیت ها رخ می دهد؛ همانطوری که تچالا باید با تقابل قلبش که از او می خواهد به تمام دنیا کمک کند و عقل و وظایفش که از او می خواهد با مخفی نگه داشتن واکاندا از آن محافظت کند کنار بیاید؛ صحنه های این تقابلات در طول فیلم شخصیت پردازی ها را غنی تر می کنند و آن ها را به اوج می رساند.

بلک پنتر

شخصیت اصلی فیلم، پادشاه جوان و جدید واکانداست که حال باید به دنیایی و وظایفی بزرگ تر مواجه شود. در ظاهر تچالا برای انجام وظایف، خود را  بسیار آماده و جدی نشان می دهد؛ اما چیز بزرگ تری از پادشاهی در وجود تچالا نهفته است که او را از اجداد خود و پادشاهان پیشین واکاندا متمایز می کند و آن عشق بی حد و مرزی است که او نسبت به اطرافیانش، وطنش و مردم نیازمند در درون قلب خود جای داده است؛ قلبی که او را به سوی خط مشی متفاوت با پادشاهان قبلی سوق می دهد و از او می خواهد که قوانین را بشکند و سنت ها را تغییر دهد اما این مساله برای تچالا در یک لحظه حاصل نمی شود؛ داستان پیش می رود و کسی که به خیال خودش با عمل به روش پادشاهان پیشین در حال حفظ واکاندا از خطر می باشد با مشکلاتی رو به رو می شود که منشا گرفته از سنت ها و قوانین واکاندا هستند؛ واکاندایی که در فیلم به اندازه یک شهر فضایی پیشرفته است و امکانات اعجاب انگیزی را در خود جای داده است و در کنار اینها بکر و زیبا می باشد با محیطی نو که تا به حال در فیلم های سینمایی قبلی استودیو مارول به تصویر کشیده نشده است؛ اما در این فیلم واقعاً بی نظیر برای مخاطب به نمایش گذاشته می شود و حالا تچالا در اوج جوانی در میان تفکرات گذشتگان و سنت های کشورش اسیر شده و در حال سر کله زدن با این مساله است که چه چیزی برای واکاندا مناسب است؟ سوالی که در پایان فیلم با شایستگی تمام به بهترین نحو توسط خود او پاسخ داده می شود؛ اما شخصیت تچالا یک مشکل کوچک دارد و آن این است که او بیشتر به عنوان پلنگ سیاه و پادشاه واکاندا به تصویر کشیده می شود و فیلم می توانست مانور خیلی بیشتری روی خصوصیات شخصی او بدهد و او را به اوج برساند ولی این کار را نمی کند؛ هر چند باید اشاره کرد که این به این معنی نیست که شخصیت پردازی تچالا ضعیف است اتفاقاً برعکس، او یکی از بهترین و خاص ترین شخصیت پردازی ها را به عنوان یک ابرقهرمان در میان ابرقهرمانان استودیو مارول دارد، اما این مساله در آینده موجب می شود ویلن فیلم “اریک کیلمانگر” که بیشتر به شخصیت درونی اش پرداخته شده شخصیت پردازی خود را یک سر و گردن بالاتر از تچالا قرار دهد و صحنه های فیلم را مال خود کند، هر چند که این مساله هرگز از ارزش های شخصیت تچالا در طول فیلم نمی کاهد و او به معنای واقعی در این فیلم، عالی شخصیت پردازی شد.

تچالا

از خود تچالا که بگذریم به شخصیت های کمکی فیلم میرسیم که هر یک برای خود و در جایگاه خود یک ستاره اند. “شوری” خواهر کوچک تر تچالا، دختری که در اوج جوانی با هوشِ فوق العاده اش، مسئولیت تکنولوژی واکاندا را بر عهده گرفته، واقعاً بی نظیر است. او به معنای واقعی جوانی است که مملوءِ از شور و هیجان جوانیست و این شور و هیجان را در هر لحظه نشان می دهد و در این میان این “لتیشیا رایت” است که شوری را به اوج می رساند و موفق می شود در تک تک لحظه ها این هیجان را به مخاطب القا کند؛ چرا که خود او هم جوانی است که ایفای نقش در فیلم پلنگ سیاه را با شور و شوق پذیرفته است و او موفق می شود این شور و هیجان خودش را در غالب شخصیت شوری جای دهد که مخاطبان بی شک عاشق او خواهند شد.

شوری

اوکایه” یکی دیگر از شخصیت های کمکی فیلم است که خانم “دانای گوریرا” نقشش را بازی می کند؛ او رهبر محافظین شخصی پادشاه واکاندا یعنی “دورا ملجای” است. اوکایه جنگجویی بی باک و بی رحم است که حاضر است برای خدمت به کشور و پادشاهش هر کاری بکند؛ او تا پای مرگ به تاج و تخت واکاندا وفادار است و هنگامی که وقایعِ نیمه دومِ فیلم، قلب او را در مقابل وظایفش قرار می دهد شخصیت پردازی او به اوج میرسد؛ جایی که او مجبور است انتخاب کند برایش کسانی که دوستشان دارد و با آن ها زندگی کرده مهم ترند یا وظایفی که برای انجامشان سوگند خورده است.

اوکایه

در سوی دیگر شخصیت های کمکی فیلم “ناکیایِ سرسخت” با بازی بی نظیر “لوپیتا نیونگ” قرار دارد. او نقش جاسوسی را بازی میکند که تچالا با تمام وجود عاشق اوست ولی با این حال، او کمک به مردم بیچاره در سرتاسر دنیا را به ماندن در کنار تچالایی که دوستش دارد ترجیح می دهد و در حال انجام ماموریت هایی در کشور های دیگر است اما پس از مرگ پادشاه تچاکا به واکاندا باز میگردد تا در لحظات سخت در کنار کسانی که دوستشان دارد باشد و در همین میان است که در این دو راهی که او واقعاً کیست گرفتار می شود؛ ناکیا در واقع از هدف واقعی خود بی خبر بوده و به آن درک از خودشناسی نرسیده است که بداند واقعاً در محیط اطرافش و جامعه اش چه جایگاهی دارد و این مساله با بازی عالی “لوپیتا نیونگ” تکمیل می شود و او در کنار اوکایه و شوری، ۳ شخصیت کمکی اصلی فیلم را تشکیل می دهند که هر یک به اندازه کافی می درخشند و تاثیر خود را روی روند داستان میگذارند.

ناکیا

علاوه بر این ۳ نفر شخصیت های کمکی دیگر هم عالی ظاهر می شوند، شخصیت هایی مثل زوری با بازی “فارست ویتاکر“، “یولیسیس کلا” با بازی “اندی سرکیس” و “اورت راس” با بازی “مارتین فریمن” نیز هر یک به نوبه خود با توجه به حضورشان تاثیر خود را در فیلم میگذارند. بازیِ هر یک از آنها صحنه هایی دیدنی را ایجاد می کنند مانند وقتی که زوری حقیقت را درباره گذشته پدر تچالا برایش بازگو می کند یا هنگامی که اورت راس به عنوان یک سفید پوست خارجی جان خود را به خطر می اندازد تا به واکاندا کمک کند.

یولیسیس کلا

اما از تمام این ها گذشته نوبت به بررسی بزرگ ترین ستاره فیلم میرسد که کسی نیست به جز شخصیت خبیث فیلم یعنی “اریک کیلمانگر” با بازی بی نظیر “مایکل بی جوردن“؛ بالاتر هم اشاره کردم که فیلم پلنگ سیاه برخلاف بسیاری دیگر از فیلم های ابرقهرمانی تنها برای سرگرمی ساخته نشده و مفاهیم عمیقی را در خود جای داده است و بار احساسی فوق العاده ای دارد و حالا باید بدون اغراق گفت که بخش اعظمی از این بار احساسی را مدیون خبیث بی نظیری به نام کیلمانگر (که بی شک بهترین خبیث فیلم های استودیو مارول می باشد) و بازی غیر قابل توصیف او در نیمه دوم فیلم است. هویت او از همان کودکی تعیین شده است؛ زمانی که پدرش یعنی برادر پادشاه تچاکا به دست او کشته می شود و پسر نوجوانش “نجاداکا” به تصمیم پادشاه تچاکا در دنیای بی رحم آمریکا رها می شود؛ نوجوانی تنها در دنیایی بی رحم که پدرش همیشه به او قول زندگی در شهری زیبا و بی انتها به نام واکاندا را داده بود حالا تنها در آغوش بی رحم جامعه ای که از او و هم نژادانش متنفر است باقی مانده و باید بتواند در این اجتماع زنده بماند و برای زنده ماندن تلاش کند. او سال های سال از زندگی خود را صرف رسیدن به هدفش می کند یعنی نشستن بر تخت واکاندا و رها کردن هم نژادانش از زیر سلطه و فشار جوامع و حکومت های دیگر توسط موهبت های بی نظیر واکاندا؛ هدفی که نشات گرفته از سختی هایی است که او در کودکی دیده و در فیلم به نمایش گذاشته می شود؛ چه در جایی که نجاداکا، تچالا را در نبرد شکست می دهد و پادشاه واکاندا می شود و چه در جایی که از گیاهِ قلبی شکل می خورد و با روح پدرش ملاقات می کند، ملاقاتی بی نظیر با دیالوگ هایی به یاد ماندنی که در چند دقیقه شخصیت اریک کیلمانگر را بر تمام شخصیت های دیگرِ حاضر در فیلم برتری می دهد. زیباترین چیز در مورد شخصیت کیلمانگر به تحقق پیوستن دیالوگ هاییست که می گوید و زیباترین صحنه که عمق شخصیت کیلمانگر و تاثیر بی رحم اجتماع روی شخصیت او را نشان می دهد، صحنه ای به ظاهر بی اهمیت در پایان فیلم است که کودکان به سفینه‌ی واکاندا واکنش نشان می دهند. این صحنه نشان می دهد چگونه یک مورد مشابه می تواند تاثیر متفاوتی داشته باشد چرا که زندگی نجاداکا نیز در کودکی با دیدن یک سفینه متحول شد.

اریک کیلیمونگر

از بازیگران فیلم که بگذریم به طراحی لباس و صحنه میرسیم که واقعاً در سطح بی نظیری قرار دارد. فرهنگ واکاندا به عنوان یک کشور آفریقایی در فیلم به نحو حسن به تصویر کشیده می شود و مخاطب، کشور فوق پیشرفته ای را می بیند که هنوز از ریشه های خود جدا نشده و به سنت های خود وفادار است. خود واکاندا نیز بی نظیر به تصویر کشیده می شود؛ کشوری با زیبایی های طبیعیِ معرکه و منابع بسیار غنی. طراحی لباس ها نیز در این میان خیره کننده است و تک تک لباس ها یاد آور لباس های سنتی مرسوم در آفریقا هستند.

جلوه های ویژه فیلم در سطح بسیار خوبی قرار دارد با این حال می توانست بهتر باشد البته خود واکاندا بسیار عالی به تصویر کشیده شده بود ولی صحنه‌ های درگیری جای بهتر شدن داشت به خصوص مبارزه پایانی فیلم که می توانست خیلی بهتر باشد، با این حال جلوه های ویژه ناامید کننده نبودند و مخاطب را راضی نگه خواهند داشت.

موسیقی متن فیلم هم یکی از نقاط عطف فیلم بود که به شخصه فکر می کنم آن طور که باید و شاید در طول فیلم بهره برده نشد اما در بعضی بخش ها مثل مبارزه‌ی پایانی کیلمانگر و تچالا، موسیقی متن قوی فیلم به خوبی خودنمایی می کرد.

در نهایت باید گفت که فیلم پلنگ سیاه بی شک بهترین فیلم استودیو مارول است که تا کنون ساخته شده است؛ فیلمی با تم عالی که تکیه بارزی بر مسائل سیاسی و اجتماعی دارد و همین مساله باعث بالاتر بودن فیلم نسبت به دیگر فیلم های ژانر ابرقهرمانی در چند سال اخیر می شود؛ چرا که موفق می شود پیام خودش را که مربوط به یک دنیای واقعیست در یک فیلم با فضای تخیلی بیان کند و مرز های تصور مخاطب نسبت به حقیقت را جا به جا کند. بزرگترین مساله ای که عوامل فیلم روی آن تمرکز میکنند پرداختن به وضع اسف بار سیاه پوست های خارجی است مساله ای که در طول فیلم بار ها و بار ها آن را میبینیم از نخستین دیدار با ناکیا و مسلمانان نیجریه گرفته تا آخرین دیالوگ “نجاداکا” که بی نظیر است همگی در کنار هم زشتی های نژاد پرستی و سختی های سیاه پوستان در جوامع مختلف را به زیبایی هر چه تمام تر به تصویر میکشد و به مخاطب نشان میدهد زشتی های واقعی چیز هایی هستند که روزانه در جهان اطراف ما رخ میدهند و همگی به آن ها بی توجهیم در این میان مهم ترین نقش برای رساندن این مفاهیم به مخاطب را شخصیت خبیث بی نظیری به نام “اریک کیلمانگر” ایفا می کند که با دیالوگ های خود هر مخاطبی را مجذوب خود می کند. در این راه دیگر بازیگران فیلم هم با درخشش خود او را یاری می دهند تا فیلم پلنگ سیاه به سطح فوق العاده ای برسد که در نوع خود در ژانر کمیک بوکی و ابر قهرمانی بی نظیر است.

۹.۲
فوق العاده عالی!

Black Panther

  • ComicSquad ۹.۲
  • Metacritic ۸.۸
  • Rotten Tomatoes ۹.۷
6 دیدگاه
Inline Feedbacks
View all comments